به گزارش جام جم آنلاین از روابط عمومی رادیو گفت و گو؛ برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با هدف معرفی و آگاهی بخشی علوم شناختی در قالب نبردها، دیپلماسی و نهایتا جنگهای شناختی هم در قالبهای صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفتوگو رفته است. این میزگرد که با همکاری خبرگزاری آنا و رادیو گفت و گو به روی آنتن میرود، با استفاده از تکنیکهای علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیکها و شگردهای رسانهای در حوزه شناختی میپردازد.
در قسمت ششم از فصل پنجم برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه»، دکتر معصومه نصیری به عنوان کارشناس مجری با علیرضا داودی ، کارشناس رسانه و علوم شناختی و دکتر سیما ویسینژاد ، رئیس دانشکده فرهنگ و هنر دانشگاه جامع علمی کاربردی به بحث درباره قدرت شناختی، زنان و قدرت آموزش دهی و آموزش گیری در بستر رسانه پرداختند.
نصیری ، کارشناس مجری: چگونه میتوانیم معنای آموزش در ساحت زنان و موضوع قدرت مؤثر شناختی بودن آن را تنظیم یا تعریف کنیم؟
داودی: حدفاصل انسان مؤثر با انسان غیرمؤثر در همین است که چقدر توانمندی در دریافت آموزش دارد یا آموزشپذیر است و پس از آموزش چقدر قدرت انتقال این آموزش را به افراد دارد. پس برای اندازه گیری میزان موثر بودن یک نفر جامعه ، باید بر اساس شاخصهایی که وجود دارد قدرت آموزشگیری و آموزشدهی آن شخص را سنجید.
زنان علاوه بر از آموزشگیری و آموزشدهی ، یک توانمندی ذاتی در ساختن آموزش هم دارند یعنی فارغ از اینکه کسی به آنها یاد بدهد یا نه ، کیفیت یادگیری را ارتقا میدهند. پس نخستین نقطه در این که زن قدرت مؤثر شناختی در یک جامعه میشود به این بستگی دارد که اساساً این آموزشها را در چه فرایندی دریافت میکند ، همچنین فرایندی که زن این آموزشها را منتقل میکند اهمیت بسار زیادی دارد. این قدرت مؤثر شناختی بر اساس نقشهایی که ما برای آن مدنظر قرار میدهیم فرمت و فندانسیون آموزش را تغییر میدهد. قاعدتاً آموزشگیری توسط یک زن در قالب همسر با آموزشگیری در قالب یک مادر یا فعال اجتماعی، تفاوتهایی با یکدیگر دارد چراکه سطوح ظهور و بروز او در این نقش ها متفاوت است. اینکه این آموزشها چگونه در کنار هم قرار میگیرد ، آیا چیزی تحت عنوان سیستم و طراحی برای این تکامل فرد در مسیر آموزش در انتقال نقشها و تکامل نقشها دارد یا خیر؟ پرسشی است که باید پاسخ داده شود. نکته بعد اینکه خود این افراد وقتی در این ساحت قرار میگیرند، به نسبت ظرفیت و پتانسیلی که در جامعه وجود دارد، امکان پرداختن همزمان به همه این نقشها را دارند یا نه؟ البته در این رابطه ، داشتن ظرفیت ساختاری و توانمندی فردی مطرح است. این که یک زن همزمان می تواند آشپزیکند، با تلفن حرف بزند، به فرزندان خود کمک کند درست اما اینها توانمندیهای در درون خانواده است. حال این زن همزمان با کارهای خانه می تواند حل مسئله سیاسی را انجام دهد؟ آیا ساختار او را برای یک چنین منظوری آموزش دیده است؟ اگر فرض کنیم این قدرت مؤثر در این فضا قرار گرفته و این ساحت را دریافت کرده است. آیا این آموزش که در بستر تجربه همراه با دانش اندوخته شده به دست آمده ، در کنار بینشی که او از این آموزش دریافت کرده است در حالت روشمند ، قابلیت انتقال به بعد از خودش را دارد یا خیر؟
ما در حوزه آموزش زنان، با چند رویکرد روبهرو میشویم که یکی از آنها رویکرد غرب محور است. یک سازمان بینالمللی طرحی را تنظیم و ارسال می کند و بدون بومیسازی و همخوانسازی آن با بایستههای جامعه شروع به آموزش میکنند یعنی زنی که در محیط، فضا، اتمسفرِ ایران زندگی میکند، بر اساس گزارههای یک کشور اروپایی آموزش میبیند. بستر ، نیاز ، انتظارات و ضرورتها با هم همخوانی ندارد . مانند بسیاری از روانشناسانی که در انگلستان تحصیل کرده اند و می خواهند بر اساس روش لندن در تهران طبابت کنند که بیشتر شبیه به یک شوخی است. رویکرد دوم، مدل بومی برای آموزش است که در ایران وجود ندارد . مدل و نظامنامه ای که یک دختر پس از فارغ التحصیلی ، برای ادامه مسیر اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی آموزش دیده باشد. در دنیا داریم اما در ایران نداریم چون اساساً آموزش دادن به زنان با کیفیتی که منجر به پرورش زن تراز شود مدنظر نیست. حرف و نوشته در این باره داریم اما چاره ساز نیست . در واقع زن ترازی که بتواند آموزش دهد و یک زن تراز پرورش دهد وجود ندارد یا سیستم ترازسازی موجود نیست . رویکرد سوم این است که افرادی در داخل بر اساس تجربیاتی که در خارج از ایران دارند ، به شبکه سازی ارتباطاتی در حوزه آموزشهای مورد نظر خود اقدام می کنند . به عنوان مثال ، خانمی از هند به ایران میآید و در زمان وقوع زلزله در یک شهر به آنجا می رود و درباره مسائلی که ربطی به ساختار ، ایدئولوژی، جهانبینی، فرهنگ، آداب و رسوم ما ندارد آموزش می دهد. زنان در ایران سطوح مختلفی دارند ، پس وقتی وارد حوزه آموزش زنان میشویم باید دقت داشته باشیم داریم راجع به یکی از پیچیدهترین، سختترین و حساسترین گزارههای اقدامی بشر برای بشر صحبت میکنیم.
نصیری ، کارشناس مجری: قرار است خروجی آموزشهای ما زن تراز و الگو باشد تا بتواند تأثیرگذار باشد و برانگیختگی فرهنگی جامعه را در مسیر مثبت آن رقم بزند. در حال حاضر وضعیت آموزشها در چه راستایی است؟
ویسینژاد: ابتدا باید جایگاه زنان در آموزش را مورد بررسی قرار دهیم چراکه آموزش بیانگر شاخص مهمی از سرمایهگذاری در منابع انسانی است . با ارتقای دانش و مهارتهای مورد نیاز انسانی و فنی و حرفهای در کشور میتوانیم به توسعه اقتصادی کمک شایانی کنیم. معمولاً در دانشگاهها تلاش میشود مهارتهایی به دانشجویان آموزش داده شود و دانشجویان بر اساس توانمندیها و پتانسیل خود این آموزشها را فرا میگیرند. درواقع امکانات کارگاهی و آزمایشی برای آنها فراهم میشود تا بتوانند به عنوان یک فرد متبحر و برخوردار از دانش وارد بازار کار شوند. به این طریق آنها میتوانند اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد و به تبع آن در جمعآوری اطلاعات و تصمیمگیریهای درست از توانمندی بالا برخوردار باشند. خوشبختانه مشاهدات نشان میدهد بازخورد دانشجویان به ویژه بانوان بسیار خوب بوده است و آنها هنگام تربیت فرزندان خود متوجه خلأهایی شدهاند ، از این رو تلاش کرده اند با فراگیری دانش به این چالش چیره شوند . آنها معتقد بودند این آموزشها باید پیش از فرزندآوری به آنها داده می شد.
پیامبر اکرم در این باره میفرمایند تربیت فرزند را باید 20 سال پیش از تولدش آغاز کرد . یعنی هیچیک از مادرها در جامعه این گونه آموزش ندیده اند . در حالی که آموزش باعث توسعه میشود و نظام توسعه بر اساس نظام یادگیریها شکل میگیرد . متاسفانه کودکان در خانه تحت تأثیر تربیت مادرانی قرار دارند که به درستی آموزش ندیده اند . نتیجه این فرآیند ، نهادینه شدن آموزش های نادرست در ذهن کودک است که در آینده می خواهد وارد مقاطع تحصیلی و به طور کلی جامعه شود. به عنوان مثال در خانواده های ما ایرانیان فرهنگ گفتگو کمرنگ شده است ، زن و شوهر با هم و با فرزندانشان حرف نمی زنند و این خلا در آینده خود را نشان می دهد. بنابراین لازم این دست آموزش ها برای تمام بانوان اعم از خانهدار ، کمسواد، دارای تحصیلات تکمیلی در گسترش یابد. حتی میتوان از پتانسیل مساجد به این منظور بهره برد.
نصیری ، کارشناس مجری: آیا آموزشهایی که یک زن در شرایط کنونی دریافت میکند قابلیت انتقالدهندگی و پذیرش توسط فرد گیرنده دارد؟
داودی: برای پرداختن به این بحث ابتدا باید ببینیم آیا آموزش برای فرد در جامعه متناسب با کارکرد طراحی شده است . مانند آموزشی که یک مرد باید برای احترام گذاشتن به یک زن یا یک زن برای احترام گذاشتن به یک مرد باید دریافت کند و آموزشی که این دو باید در احترام گذاشتن به قانون ببینند و آموزشی که قانونگذار باید در چگونگی احترام گذاشتن به افراد در جامعه دریافت کند . به این فرآیند سیکل آموزش میگوییم. زمانی که این سیکل طراحی نشده است یا ناقص مشکلاتی به وجود میآید ، به عنوان مثال دانشجویان ما در همان ترمهای نخست رفتاری بسیار بچهگانه دارند و نمیدانند دانشگاه محلی برای تضارب آراست نه به اشتراک گذاشتن چهره و لباس و ... . حتی برخی از آنها تا مقاطع دکترا هم سیکل آموزش را به درستی دریافت نمیکنند. بنابراین در سیکل آموزشی ناقص، تعلیم انجام میشود اما تربیت صورت نمیگیرد.
دختران متولد دهه ۷۰ به سن ازدواج رسیدهاند اما زمانی که از آنها میپرسیم آرمان تو چیست اصلا تعریفی از این واژه ندارند حتی رویایی هم برای خود متصور نیستند پس چگونه میتوان از این دختر انتظار داشت که همسر خوب یا تراز باشد؟ نقش مادری تربیتکننده را برعهده بگیرد ؟ این فرد ، دختر تراز نبوده است که حالا همسر یا مادر تراز باشد. تصور کنید این زن در خانواده، در جامعه و سیستم میخواهد مفاهیمی را که دریافت کرده است منتقل کند . درواقع همان مفاهیم ناقصی که دریافت کرده است را ناقصتر منتقل میکند یعنی از یک برهه نقص را در حوزه آموزش منتقل میکنیم . پس هنگامی که از عبارت «زن به مثابه قدرت شناختی» یاد می کنیم، باید توجه کنیم که آیا این زن دریافتکننده نقصهای مکرر است یا تکامل هم دارد.
میتوان گفت در دهه 60، یکی از تکاملیافتهترین محیطها و سیستمهای آموزشی را داشتیم. چون طراحی ایدئولوژیکی میدانی و مدنی با هم ادغام شده بود. ما قرآن را در مساجد فراگرفتیم اما امروز می بینیم که در برخی از فرهنگسراها قرآن را با مفاهیم غربی آموزش میدهند . درواقع نقص فرآیند آموزش در ذهن یک فرد در قالب یک متد در ساختار فکری خود درآورده است و آن را به فرزندان ما آموزش بدهد. طبیعی است در شرایطی که نقص آموزش داده میشود از بستر نقص تکامل بیرون نمیزند.
ویسینژاد : کودکان معمولا از سه سالگی شروع به پرسشگری میکنند. مادری که آموزش ندیدهاست، نمی تواند به پرسشهای فرزندنش پاسخ دهد حتی انقدر آگاهی ندارد که کودک و نوجوان خود را راهنمایی کند تا از کتابخانه یک کتاب مناسب تهیه کند یا از آموزگارش کمک بگیرد ، بنابراین یک مادر آموزش ندیده کنجکاوی فرزندش را سرکوب میکند. زمانی که این کودک بزرگ میشود و وارد آموزشهای مدرسه یا دانشگاهی میشود ممکن است با معلم یا استادی روبرو شود که به دلیل عدم مطالعه نمیتواند پاسخ قانع کننده ای به او بدهد و پرسشگری او را سرکوب میکند. بنابراین این فرد حتی مفهوم واژهها را نمیداند چون تربیت نشده است و اینجاست که میبینیم فرزندان ما پرسشگری نمیدانند. از چنین فرزندانی که این چنین سرکوب شدهاند نمیتوان انتظار داشت یک دانشجوی بسیار عالی که میتواند دانش را به خوبی جذب و منتقل کند و سپس وارد بازار کار شود پرورش یابد.
داودی: من به جای واژه سرکوب حتی میتوانم از انحراف استفاده کنم. ما معتقدیم تعلیم و تربیت بر اساس آموزهها و منابع بومی ، ملی و دینی باید به حوزه شناختی در حوزه تعلیم و تربیت تبدیل شود . در همین راستا این که چگونه سؤال کنم و به جامعه آموزش دهیم که چگونه سؤال کند ، با چه مفاهیمی پرسشگری کنم ، مدل پرسشگری در جامعه چیست و آیا هر نوع خواستنی مطالبهگری دقیق تلقی میشود ، اهمیت زیادی دارد . نکته دوم این است که اگر من پاسخدهنده، نمیدانم تلاش کنم تا یاد بگیرم و پاسخ شما را بدهم.
نکته سوم تمییز دادن مرز بین اصلیها و فرعیهاست. زن اهل مطالعه ، مادری عالمتر، دختری فاضلتر و یک فعال اجتماعی مؤثرتر میشود البته به شرط آن که سیستم آموزش فرد را به این مرحله برساند.پس یکی از گزارههای مهم در مورد « زن به مثابه قدرت شناختی » داشتن دانش منبعث از توانمندی گرفتن آموزش و دادن آموزش است.
نصیری ، کارشناس مجری: افزایش مهارتهای فلسفی در کودکان که مورد تاکید مقام معظم رهبری است به معنای تقویت مهارتهای تفکری است یعنی طرح سؤال خوب، توجه به خروجی و نتیجه مفهومی پرسش منبعث از آن فکر یا سیستم آموزشی است که به شما مهارتهای تفکر کردن را یاد داده است. که متاسفانه سیستم ما حافظهمحور است و اساساً با تفکر و شناخت میانه ای ندارد.
ویسینژاد: بله ، مهارتهای زندگی را ما به آنها آموزش نمیدهیم و در نظام آموزشی ، پرورش را قربانی آموزش کردهایم ، از این رو نه در آموزش و نه در پرورش موفقیتی به دست نیاوردهایم.
نصیری ، کارشناس مجری: بخش جدی تمدنساز ، آیندهساز و جریانساز در جامعه که پرورش و تربیت است فدای تعلیم و آموزش شده است.حاصل جداسازی آموزش از پروش برای جامعه این است که مادر در خانواده تأثیرگذاری معنایی و مفهومی بر ذهن فرزند خویش ندارد.
ویسینژاد : ما سرمایهگذاری می کنیم تا به افراد جامعه سواد بیاموزیم اما به دلیل اینکه منابع کافی برای تداوم این سواد نداریم آنها را رها میکنیم. خروجی این فرآیند بیسوادی ثانویه است یعنی این افراد تنها میتوانند اسم خود را بنویسند و از نظر داشتن سواد در جامعه ثمری ندارند. کیفیت دانشی که در سطح دانشگاهها ارائه میشود بسیار پایین است ، بنابراین این زن نمیتواند دانش خود را حتی در کشور و منطقه بومی خویش منتقل کند چه برسد به اینکه آن را در جهان مورد استفاده قرار بدهد. درواقع دانشی که بتواند الگوسازی کند طراحی نکردهایم، در حالی که دانش ، ظاهر ، الگویی که میخواهیم در اختیار دانشجوها و مخاطبین قرار بدهیم باید مطلوب باشد که جذب شویم و بتوانیم دیگران را جذب کنیم. خلأهای جامعه باید توسط اندیشمندان و پژوهشگران آسیبشناسی شود تا بر اساس آن نیازسنجی و نیازآفرینی ایجاد شود . در ابتدا باید الگوها را درست و آماده کنیم و سپس در اختیار مردم از جمله بانوان بگذاریم . مادران باید آگاه شوند که آموزش را باید از دوران جنینی شروع کنند. در بیان کلی ما به مادران، معلمان و الگوهایی که دائم دانش خود را روزآمد میکنند، نیاز مبرم داریم.
داودی: اینجاست که نقش رسانه در حوزه تقویت شناختی نسبت به زنان مطرح می شود. از نظر من هیچ یک از رسانههای داخلی و محلی، برنامهای برای ارتقای سطح زنان در ایران به مثابه آن تربیتشدههای شناختی و تربیتکندگان شناختی ندارند. چون این موضوع درجه ای از درک و فهم را میطلبد که ابتدا باید در افراد رسانهای ایجاد شده باشد تا پس از آن تبدیل به یک متد برای ارائه شود. بزرگترین ضعف ما این است که نمیتوانیم این قدرت مؤثر شناختی را در یک فرایند آموزشی تبدیل به قدرت غیرقابل رقابت کنیم. قدرت غیرقابل رقابت یعنی زن ، مادر و دختر و همسر تراز.
گاهی با این که یک مادر خوب داریم اما فرزندان به گونه ای دیگر تربیت میشوند ، علت این است که این مادر آموزش را گرفته اما قابلیت انتقال ندارد. برخی مواقع هر دو در یک فضای دیگر سیر میکنند ، به این دلیل که استاندارد را در آن قدرت شناختی مؤثر تعریف نکرده ایم. این مسئله موجب ضربه به بنیه دفاعی فرهنگ ما میشود . مصداق این ضعف فرهنگی مانند زمانی است که عروسک سارا و دارا به بازار می آید اما همچنان باربی یکهتاز است چرا که مجموعه قدرت مؤثر شناختی که باید ایفای نقش کند دچار اختلال شده است.
ویسینژاد: یکی از نیازهای مبرم ما این است که تفکرات و دیدگاههای سنتی درباره نابرابریهای جنسیتی آموزشی زن و مرد را در ایران اصلاح کنیم و برای مادران امکاناتی را فراهم کنیم که بتوانند در خانواده رشد کنند.
نصیری ، کارشناس مجری: به نظر میرسد بخش زیادی از این موضوع در درون خود ما و با ارتقای ارزش و معیار توسط خود ما در ارتباط است.
ویسینژاد: محتویات درسی هم اهمیت زیادی دارند. ما باید به پتانسیلها و توانمندیهای خود فرزندان و کودکان اشاره کنیم که آنها تقویت شوند. با آموزش «بابا آب داد» همان ابتدا فرزندان خود را وابسته بار میآوریم. یک مادر با دادن پول توجیبی ماهانه فرزندش را کارمندمآبانه بار میآورد نه کارآفرین و نوآور. درواقع باید متفاوت باشیم و این تفاوت را به فرزندان خود آموزش دهیم تا ساده انگاری را از آنها بگیریم و هوشمندانه نگاه کردن را بیاموزیم.
یکی از ضعف های سیستم آموزشی این است که به حافظه داریم بسنده کرده ایم و قدرت تفکر را به بچهها آموزش نداده ایم. نتیجه آن نداشتن مهارت زندگی ، عدم توانایی انتقاد کردن و جمع آوری اطلاعات ، ندانستن مدیریت مالی و تصمیم گیری درست است. متاسفانه کودکان این مهارتها را نه در خانه و نه در سیستم آموزشی یاد نمی گیرند و همچنان بدون اینکه دانشی را جذب کند بزرگ می شوند و حتی تفهیم نشده است که چه چیزی را جذب کند و چگونه آن چه را که آموخته در جامعه به دیگری انتقال بدهد . از این رو اندیشمندان باید پژوهشهایی را انجام دهند تا بر اساس آن آسیبها را طبقهبندی کنند برای هر کدام برنامهای را در سیاستگذاری خودشان تدوین کنند، طراحی کنند و بعد به عنوان افراد متبحر اینها را به اجرا در بیاورند.
داودی: توجه داشته باشید ما در جامعهای زندگی میکنیم که بزرگترین آسیب آن نداشتن آموزش و پرورش ترازمحور است. یکی از مهمترین مشکلات این است که متصدی طراحی آموزشی داریم اما مسئول اجرای آموزش را کنار گذاشتهایم. مسئولان باید روش آموزش مردم به واسطه خود مردم استفاده کنند. مثلا وزیری به کارگمارده میشود که انسان درستی است اما چگونگی رفتار با زیردستانش را نمیداند ...
ویسینژاد: به دلیل این که آموزش ندیده است. باید این آموزش را به حوزه زنان به عنوان موتور محرک جامعه دقیق و صحیح با متد تراز وارد کنیم .
داودی: بله، نه فرمول غرب و نه متد تراز ، الگویی که نتیجه آن فرزندی باشد که به آن افتخار کند. متاسفانه ما تکههایی را گرتهبرداری و یک طرح التقاطی ایجاد کرده ایم و حالا میخواهیم آن را تکثیر کنیم ، بنابراین می توان گفت بزرگترین خطایی که مرتکب شدهایم نداشتن آموزش تراز، لجبازی در داشتن نواقص و قالب کردن آن به عنوان کاملیافتهها است.
ویسینژاد : واقعاً پس از 25 سال تدریس در جامعه ایران این موضوع را به خوبی حس می کنم که ما در برابر فهمیدن مقاومت میکنیم . شهرداری منطقه سه کانونی با نام بانوان امیدآفرین ایجاد کرده است که کلاسهای آموزشی رایگان برگزار میکند. ما باید از ظرفیت گروه های مردم نهاد (NGO) برای تشکیل چنین کانونهایی که تجمیعیافته از زنان است استفاده کنیم تا آموزشها را بر اساس نیاز بانوان طراحی و از افراد فرهیخته و توانمند برای آموزش به صورت کارگاهی دعوت کند یعنی بهره مندی از مردم برای خود مردم.
داودی: اگر آموزشدهندگان و آموزشپذیران را به محلهای تعلیم و تربیت دانشِ پایه معرفتمحور بازگردانیم و آنها را در مجموعهای مانند مساجد، به شرط به روز و تراز شدن ، گردهم آورریم میبینیم که مفهوم زن مسلمان ایرانیِ تراز چقدر ارتقا پیدا میکند.
ویسینژاد: بله ، کانونهای فرهنگی را میتوان در مساجد راهاندازی و برنامههایی بر اساس نیاز افراد بومیسازی کرد و آموزش داد. افراد بسیاری هم آمادگی دارند داوطلبانه آموزش بدهند.
نصیری ، کارشناس مجری: اساسا در بیانیه گام دوم، مسجد تراز ، انسانساز و تمدنساز مورد تاکید قرار گرفته است یعنی آن رویکرد تربیتی انسانمحوری که بتواند خاصیت تجمیعکنندهای داشته باشد و جوانها به آن مراجعه کنند مورد توجه است چرا که زمانی از دل مسجدی که پایگاه جوانان بوده است رزمندگان دفاع مقدس پرورش یافته اند . متاسفانه امروز که برای نماز جماعت به مسجد میروید، با افراد پیر جامعه مواجهه میشوید و کمتر جوانان را می بینید...
داودی: اساسا محل ظهور و بروز مادر ، همسر و دختر تراز همین مسجد بودند چرا که در این مکان تعلیم و تربیت با هم اتفاق میافتاد یعنی هر فعالیتی اعم از ورزشی و هنری با پیوست معرفتی تربیتی همراه بود. اما اتفاقی که اکنون رخ داده است مسئله رهاشدگی در حوزه آموزش است که قطعاً از دل آن زن تراز استخراج نخواهد شد.
به گزارش سایت خبری تحلیلی رادیو گفت و گو، مجموعه برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه»، به تهیه کنندگی نوشین رهگذر، سردبیری علیرضا داودی، اجرای کارشناسی معصومه نصیری، گویندگی سعید بارانی و هماهنگی مهدی تاجیک روزهای دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۱۶ از طریق امواج رادیو موج fm ردیف ۱۰۳،۵ مگاهرتز تقدیم علاقهمندان به حوزه علوم شناختی میشود.
برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه با هدف معرفی و آگاهی بخشی علوم شناختی در قالب نبردها، دیپلماسی و نهایتا جنگهای شناختی، رادیو گفتوگو هم در قالبهای صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفت و گو رفته است. این میزگرد با استفاده از تکنیکهای علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیکهای رسانهای در حوزهی شناختی میپردازد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم